قفس داران سکوتم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پای عشق رفتن
پر و بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
چه بی پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج می زد
ولی رویای دورم را شکستند
دلتنگ تو منم
دیروز روز عجیبی بود .بیشتر از همیشه دلتنگ تو بودم.می خواستم باهات تماس بگیرم
بدجوری نگرانت بودم.ولی خوب میدونستم که احتیاجی نداری به تماس من .یه جوریم
غرورم نمی ذاشت.خوب منم به یه هم صحبت نیاز دارم ولی می دونم تو برام وقتی نداری.
دلم به طرز عجیبی گرفته بود.فکر اینکه نکنه ناراحت باشی داشت دیوونم می کرد.هیچ
راهی نداشتم .دیروقت بود .نمی تونستم تو رختخواب باشم.پاشدم تاقدم بزنم.اما این افکار
رهام نمی کرد.
وای اگه کسی دست تو رو بگیره من پیش کی فریاد بزنم که زندگیمو ازم گرفتن.
اگه یه روز سرت رو شونه کسی باشه به کی بگم دارم می میرم.
اگه یه روز نگات تو نگاه کسی باشه به کی بگم که خورشیدمو گرفتن.
اگه من با تو نباشم به کی بگم که نهایت عجزم.به کی بگم همه عشق من نصیب کسی دیگه هستش
وکمرم داره میشکنه.
به کی بگم هیچ کس مثل من قدرشو نمی دونه.هیچ کس مثل من دوسش نداره.
هنوزم این افکار داره دیوونم میکنه.وقتی این قضیه هم که دوستم نداری ....وای
داد از این همه تنهایی.بازم میگم حکایت من به کسی می مونه که با چنگ و دندون می خواد توی
طوفان شن چادر پاره ای که تنها سر پناهشه رو حفظ کنه ولی...
باور کن با همه وجود سعی کردم بهت بفهمونم که دیوونتم که دوست دارم که من بیشتر از همه قدر
تو رو میدونم.
ولی عشق من یه جاده یه طرفست که می خوام تا آخرش برم حتی اگه به مرگم ختم بشه.
دیروز خیلی برات دعا کردم .خواستم تا همه درد تو رو به من بده تا تو با هر کسی که می خوای
راحت و خوشبخت بشی.
یاد تو همیشه همراه منه....ولی تو از من فراری.
تو فرشته روشنی شبهای تاریک منی که از من خیلی خیلی دوری.
دوستان می تونن شعرهاشونو به ایمیل من بفرستن یا تو قسمت نظرات بنویسن تا من از اونا در وبلاگم استفاده کنم .در صورتیکه تو قسمت نظرات نوشتین بنویسین جهت درج در وبلاگ. ممنونم از لطفتون
Golden_friend2008@yahoo.com
سلطان عشق
گـر سوز عشق در دل مـــــا رخنه گر نبود
سلطان عشق را به سوى ما نظر نبود
جـــان در هـواى دیــــدن دلـــدار دادهام
بایـــد چه عذر خواست، متاع دگر نبود
آن ســــر کــــه در وصال رخ او، به باد رفت
گـــر مانـــده بود، در نظر یار سر نبود
مـــــوسى اگــــر ندید به شاخ شجر رُخش
بـــىشک درخت معـرفتش را ثمر نبود
گـر بار عشق را به رضا مىکشى، چه باک
خــــاور به جــــا نبــــود و یا باختـر نبود
بلقیس وار گـــر در عشقش نمــــــى زدیم
مــــا را به بـــارگــاه سلیمان، گذر نبود
گــــر مرغ باغ قدس، به وصلش رسیده بود
در جمــع عاشقان تو، بى بال و پر نبود
ما همه قصه ی یک کهنه کتابیم
*****************************
بنام خدای مهربانی ها
هیچ گاه چشمهایی را که عاشقانه میپرستم ندیدم اما میدانم چشمهایش
به مهربانی دریا و به وسعت دشت شقایق است و این برای من کافی
است که بدانم عمق چشمانش به ژرفای اقیانوس است ومثل دشت آرام
است. من رنگ چشمانش را برای چه میخواهم بدانم وقتی نگاهش پر
ازعشق است وقتی درعمیقترین نقطه چشمانش می شود دریا را پیدا
کرد و در ساحل چشمانش به آرامش رسید. رنگ چشمش مهم نیست
وقتی در کنارش به آرامش خیال میرسی و میخواهی تمام دنیا در یک
لحظه نگاه او تمام شود. هیچ چیز مهم نیست وقتی ایثار و عشق در
نگاه او معنا پیدا کند. یک نگاه برایت تمام دنیا میشود. باور میکنی؟
***************************
شریک عشق تو شدن یعنی همنفس شعر و ترانه شدن
یعنی چون ابری تیره به دریا زدن ودیوانه شدن
شریک عشق تو شدن یعنی عاشقی به سان یک مجنون
یعنی قطره بارانی در دل کویر جاری شدن
شریک عشق تو شدن یعنی دیوانه وار عاشق شدن
زدن به کوه و بیابان و سرمست لحظه ای دیدار تو شدن
شریک عشق تو شدن یعنی چون ماهی به دریا رها شدن
به دیدن مهتاب شب رفتن و برای لحظه ای ستاره شدن
شریک عشق تو شدن یعنی چون ابری بهاری در اسمان خروشان شدن
همسفر کبوترهای عاشق و برای عمری مبتلا به عشق شدن
عشق من دوستت دارم
اندازه قلبم دوستت دارم
فدای تو عطر گل مریم
دل تو مثل دلم اینهمه دلتنگ که نیست
بخدا جنس دلم مثل دلت سنگ که نیست
همه حرفات پر کذب و پرنیرنگ و فریب
عشق من مثل تو و عشق تو بیرنگ که نیست
تنم اینجاست همه فکر وخیالم پیش تو
تو که آرومی، آخه تو دل تو جنگ که نیست
وقتی که رفتی ، واسه من حتی دلت تنگ نشد
خونه ی عشق و شناختن کار هر سنگ که نیست