من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بدآهنگ است
بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینم آسمان هر کجا آیا همین رنگست؟
Go to fullsize image 

***

در رویاهای کودکانه آموختم

به چیزی که به من تعلق ندارد فکر نکنم

اما ناگهان او همه فکرم شد

با من عاشق عاشق

حرفی از سفر نزن

دیگه دیره واسه رفتن

نه تو می ری و نه من

با من عاشق عاشق

حرفی از سفر نزن

نگو دل می کنیم از هم

نه تو می تونی نه من

خیلی وقته تو خیالی

تو خیال دل بریدن

ولی سخته بی خیالی

خوش خیالیه پریدن

نمی تونی که بجنبی

وقتی عاشق شده باشی

یا باید بمونی عاشق

یا بری تا که فنا شی

تو وجودت نمی بینم

نمی بینم که بری

از نرفتن تو پیداست

از منم عاشقتری

می ره دل می ره به جاده

اونکه عشقو نشناخته

دل رفتن که نداره

اون کسی که دل رو باخته



***

سلام
از این که نبودم و کم رنگ شدم معذرت می خواهم
یه کم کارها زیاد و سنگین شده نمی رسم فکر کنم
اگر هم فکر می کنم نمی رسم بنویسم
ولی بازم ازپیام های خوبتون ممنون
 
!!نمی دانم تو را چه بنامم
فقط می دانم که وقتی نگاهت بانگاهم آشنا شد    
تو صمیمانه به من لبخند زدی
فقط می دانم که در اوج تنهایی
مرا با محبت خود صدا کردی
فقط می دانم که اگر بتوانم تو را بیابم
 بر روی گونه هایت بوسه خواهم زد
فقط می دانم که اگر بتوانم آن روز تو را در آغوش بگیرم
دیگر تنها نخواهم ماند
فقط می دانم که تنها دیدن تو باعث می شود
دوباره بخندم و احساس شادی کنم
حال تو بگو من تو را چه بنامم؟
 
 
 
 
ادب خرج ندارد ولی همه چیز را خریداری می کند . لاری متناجیو
عافیت را برای دیگران خواهان باش تا نصیب تو گردد.حضرت محمد
. از یک فکر ناامید و مایوس انتظاری جز ناکامی نمی توان داشت  
 وحید طاهریان



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد