ورق زن دفترم را خاطراتم را بخوان که خاطراتم خاطرات تلخ تنهایی است
و این دفتر که صد برگ است ز هر برگش صدای زجر و زنجیری است
بخوان دردم که یک دنیا پریشانی است
بی تو در من هوای ماندن نیست
بی تو دنیا برای ماندن نیست
مردم اینجا ز درد تنهایی
ماندم اینجا که جای ماندن نیست
می روم می روم که می دانم
لحظه ها لحظه های ماندن نیست
سلام.خوبی ؟ وبلاگت حرف نداره قشنگ مینویسی امیدوارم که همیشه موفق باشی ممنون میشم اگه به کلبه حقیر من سر بزنی و اگه قابل دونستی من رو لینک کنی . راستی سال نو رو پیشاپیش تبریک میگم.در پناه حضرت مهر باشی
سلام تبریک می گم وبلاگ جالبی داری